گفتم بمان بهر خدا ... گفتی خداخافظ
گفتم ببر با خود مرا...گفتی خداحافظ
گفتم تو از من در مسیرِ روشن ...ِ پیوند آخر ...چه دیدی جز وفا ...گفتی خداحافظ
گفتم نمی خواهی مرا؟!باشد..نخواه..اما ایکاش می گفتی چرا...گفتی خداخافظ
گفتم برو! باشد! خدا یارت... به دیدارت می آیم .. اما کی؟ کجا؟ گفتی خداخافظ
ای وای از دلبستگی.. ای داد از عادت... معتاد خود کردی مرا.. گفتی خداحافظ
mmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmmm
کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم.اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم.کاش همان کودکی بودیم که حرف هایش را از نگاهش می توان خواند.اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کردیم که سکوت کرده ایم.... سکوت پربهتر ازفریاد توخالیست
زیبا نبود زندگی و به مرگ چیزی نمیگفتم…
آرزوهای ما امیدهای ما عشق ها و هوس های ما و حتی وفای ما همه موجی بیش نیستند که برمی خیزند و رشد می کنند و بالا می روند و بالا خره نقش زمین می شوند و در کرانه های زندگی لای شن ها و ریک ها فرو می روند…
zzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz
نوشته های دیگران()